راه نجات ایران: مدیریت بازداریابی (Demarketing) نه مدیریت بازاریابی

تعریف و مبانی نظری بازداریابی (Demarketing)

بازداریابی یا Demarketing برخلاف مفهوم سنتی بازاریابی که بر افزایش تقاضا و تحریک خرید مصرف‌کننده تمرکز دارد، به دنبال مدیریت یا کاهش تقاضا برای برخی کالاها، خدمات یا رفتارهاست. این مفهوم در ادبیات بازاریابی زمانی اهمیت می‌یابد که افزایش تقاضا منجر به پیامدهای منفی اقتصادی، اجتماعی یا محیط‌زیستی شود. از منظر کلان، بازداریابی نه یک حرکت ضد توسعه، بلکه شکلی از هدایت مصرف در مسیر توسعه پایدار است.


ایران و چالش‌های متراکم: ضرورت یک نگاه مدیریت تقاضامحور

در فایل پیوست، چالش‌هایی که ایران با آن روبه‌روست به چهار دسته کلی تقسیم شده‌اند:

  1. زیست‌محیطی و منابع طبیعی: از جمله ناترازی انرژی، بحران آب، فرونشست زمین، آلودگی هوا، و نابودی تنوع زیستی.

  2. سلامت و تندرستی: شامل سوء‌مصرف دارو، مصرف مواد، دیابت، بی‌تحرکی و افسردگی.

  3. اقتصادی: قاچاق کالا، مصرف‌گرایی افراطی، گردشگری بی‌رویه، سوداگری، بسته‌بندی‌های ناپایدار و…

  4. فرهنگی و اجتماعی: بحران خانواده، مهاجرت، تقلب علمی، سقوط اخلاقی، تجردگرایی، گرایش به خرافات و…

همان‌گونه که مشاهده می‌شود، وجه مشترک اغلب این مسائل، الگوی مصرف نامتوازن است؛ چه در انرژی، چه در منابع، چه در کالاها، داروها، یا حتی در مناسبات انسانی. مدل بازداریابی به‌عنوان یک ابزار تخصصی برای مهار و مهندسی مصرف، می‌تواند نقشی کلیدی در مدیریت این بحران‌ها ایفا کند.


ابعاد بازداریابی در مواجهه با مسائل ایران

1. بازداریابی اجتماعی (Social Demarketing)

این نوع از بازداریابی با هدف اصلاح رفتارهای مضر فردی و اجتماعی به‌کار می‌رود. در ایران، مسائلی همچون مصرف مواد، سوءمصرف دارو، تجردگرایی، خودکشی، یا ازدواج سفید، همگی نیازمند مداخلات اجتماعی از جنس بازداریابی‌اند. در این حوزه، استفاده از رسانه‌ها، روایت‌سازی، الگوسازی معکوس، ایجاد انگ اجتماعی، و محدودیت‌های سیاست‌گذاری می‌تواند رفتارهای پرخطر را کاهش دهد.

2. بازداریابی زیست‌محیطی (Environmental Demarketing)

با توجه به بحران‌های آب، انرژی و آلودگی، مدل بازداریابی زیست‌محیطی پیشنهاد می‌کند که به جای تشویق به مصرف بیشتر، با ابزارهایی چون افزایش هزینه، سهمیه‌بندی، مالیات سبز، ممنوعیت تبلیغات مضر، و آموزش عمومی مصرف منابع طبیعی به شکل معقول مدیریت شود.

3. بازداریابی اقتصادی (Economic Demarketing)

قاچاق، مصرف کالاهای خارجی غیرضروری، خریدهای لوکس و تولید زباله ناشی از بسته‌بندی‌های تجملی، همگی نشان از یک اقتصاد مصرف‌زده دارند. بازداریابی اقتصادی به سیاست‌هایی می‌پردازد که تقاضای کاذب را کاهش دهد. از جمله ابزارهای آن می‌توان به افزایش تعرفه واردات، محدودیت عرضه، یا ممنوعیت تبلیغات پرزرق‌وبرق اشاره کرد.

4. بازداریابی فرهنگی (Cultural Demarketing)

با هدف مهار گرایش‌های فرهنگی ناسالم مانند مدرک‌گرایی، تقلب علمی، خرافات، نمایش‌گرایی در شبکه‌های اجتماعی، و فروپاشی خانواده. در این حوزه می‌توان با ایجاد گفتمان‌های جدید و جایگزینی ارزش‌های متعالی، مصرف فرهنگی را بازمهندسی کرد.


چرا بازداریابی تنها راه است؟

مدل ارائه‌شده در فایل تأکید می‌کند که سیاست‌های کنونی کشور عمدتاً مبتنی بر عرضه‌محوری و توسعه کمی هستند، درحالی‌که اغلب مسائل کشور از جنس عدم تعادل در تقاضا و مصرف هستند. به بیان دیگر، ایران نه کمبود منابع دارد، نه کمبود ظرفیت؛ بلکه دچار رفتارهای مصرفی ناسازگار با واقعیت‌های زیستی، اقتصادی و فرهنگی است.

در چنین شرایطی، راهکارهایی مانند توسعه تولید، خصوصی‌سازی یا حتی یارانه دادن، بیشتر نقش مُسکن را دارند. اما بازداریابی با حمله به ریشه تقاضا، سعی دارد مصرف را منطقی، متناسب و پایدار کند.


ابزارهای اجرایی بازداریابی در ایران

برای اجرایی شدن این مدل در کشور، می‌توان از ابزارهای زیر بهره گرفت:


جمع‌بندی

بازداریابی در مدل پیشنهادی، نه یک نگاه منفی‌گرایانه به مصرف، بلکه رویکردی مبتنی بر مهار هوشمند تقاضا و تنظیم الگوی مصرف متناسب با منابع و نیازهای واقعی کشور است. در شرایطی که ایران با انبوهی از بحران‌های مرتبط با مصرف مواجه است، استفاده از این الگو می‌تواند نقطه آغاز تغییرات بنیادین در حکمرانی، آموزش، فرهنگ، اقتصاد، و حتی سبک زندگی مردم باشد.

Rate this post
5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها